پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نوشته شده در 10 بهمن 1398
بازدید : 158
نویسنده : فاراب

د
و من اینجا در بالای کوه
سوختم
فاراب
 
 
تعریف اصطلاحات شعر
نیاوک :  مزرعه ییلاقی
ارس:درخت صحرایی همیشه سبز بیشتر در کوهستانهای البرز دیده میشود:سرو کوهستانی
فندقستان: سرزمین انتزاعی شاعر
فندقستانی: شخصی است  انتزاعی اگاه که شاعررا در شعر فندقستانی گاهی به چالش میکشد

عزیز و نگار

امین
عزیز
چه زیبا شب های ستاره چینی را درک میکنی
شعرهای فندقستانیت
فصل ستاره چینی
بیا
وشعرهایت را
که زیر تاکها پیمانه کرده ای بیاور
زیتونهایت تبلور عشق هستند
فصل ستارچینی
امدی
برای دختر همسایه مان
هم که دیروز پدر غزلهایش
ناسروده رفت
هم ستاره بچین
در
فندقستان
دستها
به اسمان نزدیک است
میتوان
دامن 
خالی دخترکان فندقستان را
پر از
ستاره کرد
کافی است
درخت رمانهای عزیز ونگار طالقان را
بتکانی
فاراب

سردار

فاراب:
گونه هایت چون دو کوهه داءما رگبار می اید
بس ز سوسنگرد چشمت داءما سردار می اید
باز هم قزاق گیسویت مراکت بسته میخواهد
این نمیداند دلم خودسر سراغ دار میاید
تیغهای ابروان تو که نستعلیق چشم تو ست
همچونان  شمشیرهای  دوره قاجارمی اید
وه چه کوهستان گل در پیرهن جا کرده ای
 از سراشیبی کوهستان دل و دستار می اید
قهوه ی ترکت بنوشم باز فالم  را بگو
شعر خط قهوه میخوانم صدای یار می اید
شیشه چشمت کشیدم اعتیادش داءمی است
از گل خشخاش تو معتادی از افکار می آید
مهرت از مهر بتان لبریز کردی مهربان
اعتیاد عاشقان گویی از این سیگار می اید
فاراب

چپرهای ذهنم

برچپرهای ذهنم
گنجشکان ابهامت
تجمیع کرد ه اند
چینه  های حافظه ات
لانه گنجشکان خیالم را
تعدیل میکند
کلافه اند  لبهایم 
در تکرار نامت 
تستعلیق نگاهت را
انقد کشیده میخوانم
که ثانیه های کشدار
مرا گم کرد ه اند
دوباره
از نستعلیق شکسته ی ماهتابیت
به بالا می افتم
شکسته های غزلهای شیشه ای
از شراب پر است
جمهوری تاکها 
با احزاب مستان
به کوه شبانان نی ها زده اند
چه غوعایی میشود!!
بالای کوه امشب!
فاراب
پیمانه های عزلهایت را بردار
بیا
اینجا
بالای کوه
ما به بالای کوه افتاده ایم
پیش پیمانه های لال
همراه نی های تهی میشویم
تاصبح
 
فاراب

فتوای لبت زکات را واجب کرد

فتوای لبت زکات را واجب کرد
یک رفتن فومنات را واجب کرد
نارنج تو جنبشی به جنگل انداخت
یک شورش پر ملات را واجب کرد
اعماق دوچشم تو پراز الماس است
حفاری یک قنات را واجب کرد
قدیسه ی ما زشهر ما بیرون زد
چون مجتهدان برات را واجب کرد
مظلوم زکوچه های ما بیرون رفت
هم هیات و دستجات را واجب کرد
در مسجد ما غروب ها میامد
یک حی علی الصلات را واجب کرد
گویند زمرزشرقی ما میرفت
در رفتن تا هرات را واجب کرد
خسته است دلم بیا کنارم بنشین
یک چای غزل نبات را واجب کرد
فاراب

ای رخت

فاراب: ای رخت جغرافیای تور ها قامتت دار سر منصور ها گامهایت خط نستعلیق ما مشق تاریخ همه جمهور ها مشق شمشیر است ابروی کجت جنگ معشوقانه با مامور ها. ماشه های سرپرت اماده اند گرد چشمت تا کرا منظورها شانه کن این شانه ها تاریخی است تا که یک تاریخ دل مخمورها نصف شب با واژه ها ور میروم یکشبی شاید رسد از دور ها زیر لبهایت چه دلتایی شده مستی شعر از سر انگور ها فاراب

روزی خواهم به دخترم خواهم گفت

تنگسها

وقتی که شعر میشود باد
وشعور میشود کوه
گون ها برای رفتن
بی قرارند
اضطراب ماندن
تنگسها
شورش جمهوری علفها
نستعلیق شکسته گندم ها
غزل خوانی خورشید
ماه و مثنوی خوانی کیهانی
کهکشان را به جنبش ستاره های واژگان
زیر قلمها
به شورش میکشد
وقتی که چوپان مثنوی بر دعا کوه زیارت نامه ها
خلصنی من النار را
برای ارس های بی تاب میخواند
گله ها همچنان هاشور دره هایند
خط به خط نستعلیق کوه میشود
بز کوهی نوجوانی چوپان
شکار تفنگداران ثانیه ها شده است
تفنگداران دقایق
شکارگاه های عمر را میانبر میزنند
تفنگ سر پر مش صدرالله پر بود
ثانیه های جوانی هایش
در قصه هایی که بلند تعریف میکرد
مستهلک میشد
مثل دود چپق عبدالعلی
مثل شلیک آخر سرپر مش خانعلی
تیر کمان کودکان
زیر درختان توت و آلبالو
شیشه های افتراق را فرو میریخت
نگاه های کودک
در شکافهای چینه های زمان
محو میشد
لانه ی گنجشکان در چینه ها
دراحساس عابران
تخم آرامش میگذاشت
سرنوشت
سنگ غلافه
آغاز سرنوشت
خشونت توپ خانه ها
فاراب
شرم چشمهایت را غزل ها تخم میگذاشتند
چه شده که اکنون
واژه ها عریان
پا برهنه
به دامن طوفان زده اند
فاراب
 

غزل لال

F@ndoghestan

شلال

فندقستان:
شلال گیسوان تو پسابرجام میبینم
مسیر ریزگرد مویت از ایلام میبینم 
نه شرقی یا نه غربی ابروان توست بر بالا
بیا از شرق تا غربش آمستردام میبینم
زمابعدالطبیعه تا ز فیلسوفان چشمانت
ارسطوی لب شعرت لبان جام میبینم
تلاش جنبش باداست در گلهای دامانش
چه سوفسطاگریهایی که نافرجام میبینم 
فاراب

بادهای پاییزی

در جماهیر موی تو پیچید باد های پاییزی
فتنه انگلیسی شد جنگهای چنگیزی
خط به خط تورا دیدم در مصاف من بودی
شامیان خون آشام بر لبان تبریزی
از انار ساوه ای یت، زلفکان






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: