با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دلها همه خون است از ان راکت پهباد تو همچوترامپی دلت سنگ چوصیاد ریموت دلم دست تو و هرچه توانی دقت کنی و میزنیم در دل بغداد باشد بزن اینجا غزلم کم که ندارد الفاظ سفر کرده به جاسوسی موساد نامرد سفر کرده زبیروت نداند تاحلقه موی تو شود دام به بیداد چشمان تو بازار اپیک است مگر که پلکی بزنی نفت شود قیمت الحاد من موی به آتش نهم اینحا به علامت تا انکه بیایی برویم؛ چای؛ فرحزاد تحریم اثر کرده به جانم نفسی نیست تحریم تو بردار و منم مهر پریزاد برجام شده جامه معشوقه
عطف خبر زلفتو سر خط خبرهاست هنوز بوی پیراهن تو روی چپرهاست هنوز بخدا میروم انجا که عرب نی انداخت تا که ابروی تو در زیر زبر ها ست هنوز صفحه حادثه نشریه ها پر شده است قهرتو داغترین تیتر خبر هاست هنوز نقطه عطف من ازسلسله ی مژگانت شایعه نیست که در چشم تو سرهاست هنوز باز از شایعه های تو خبر میسازند که سر قتل دل من چه اثر ها ست هنوز دگمه ی پالتوی تو صحنه ی قتلم مانده قاتلی ، باز چنین سوء نظر هاست هنوز کشمکش باد ومنو روسری وزلف تو بود جنگ ها بر سر تو بین قمرهاست
ای که شراب خورده ای باده ناب خورده ای مست ملنگ میروی شیشه وسنگ میشوی میکده باب کرده ای خوب حساب کرده ای جام به جام می به می بام به بام نی به نی نعره به نعره پی به پی شعر وترانه نی به نی زلف دراز میکنی اینهمه ناز میکنی کوچه به کوچه میدوی خانه به خانه میروی ماه به ماه میپری کوه به کوه میروی صخره به صخره عاشقی بوته به بوته رازقی دل به گلایل است این کار تو چون گل است این ای که شراب خورده ای با چه شتاب خورده ای قندوگلاب میزنی شکرو آب میزنی میزنی از گلاب نی
شب لابلای انگشتانم ورق میخورد بت ها رونده هایی در تن شب چشمهای مذهب رود را در ظلماتی موهوم تخمیر میکند بتها نو شده اند راه میروند براریکه تکیه میکنند چشم سوم دارند گناهان مرا میشمارند به اندازه ریگهای بیابان به اندازه دریاها چه بتهای آگاهی بندگیشان کنی گناهانت را تطهیر میکنند فاراب فروردین ۹۹
●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: ●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: در صلح بتان شراب اولا در دم عطش تو اب اولا ما شیون شعر میسراییم تا انکه تورا صواب اولا در نشت غزل کدام بت بود جام غزل گلاب اولا دربتکده ی تنیم عابد این بتکده ها خراب اولا تا شب نفس تو ماه بویید دست دل ما رباب ا ولا دریا نشوی چه بهتر انکه در کف بتر از حباب اولا مشاطه گر جهان ببینید چشم توکه در نقاب اولا هشیاری تو خموشیت شد از اولشم بخواب او لا جز صومعه معبدی نرفتی کارتو همان ثواب اولا اندیشه عشق گرنکردی اندیشه به
●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: ●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: فرض محال......نقطه سر خط دیالکتیک چه از نوع سقراطی یا هگلی مهم نبست مسلمان .زرتشت، بر همایی ،بودایی،یهودی یا مسیحی یا حتی لائیک فرقی نمیکند کسی یا چیزی آمده است نه دیده میشود نه شنیده میشود نه کتابی آورده است ونه خطابه ای دارد نه ادعایی دارد و نه قصد آشکار کردن خود را دارد اما انچه از وی بر میاید گزینه Shut down کامپیوتر فلک را قصد ندارد کلیک کند ولی دستش روی ری استارت است یا شایدجهان را re startکرده است واین
تو آمدی با ییلاقی از پروانه با ییلاقی از مادیانهای مست با یالهای وحشی در باد تو آمدی با ییلاقی از نسیم میان موهایت خالی بود از چیزی ییلاقی ترین نفسهایت در گوش باد میپیچید تو امدی گیسوانت شبهای بی مهتاب را هنوز صبح نکرده بودند تو امدی چشمانت دریای نور نادرشاهی را یدک میکشید تو امدی الماس کوه نور در کوله ی گیسوانت پنهان بود دیدم که سارقان کاروان گیسوان و چشمانت تعقیب میکنند تو استعداد پرکشیدن عقابها را در کدام معرکه جا گذاشتی چشمانت نشیمنگاه عنقاها است
دلها همه خون است از ان راکت پهباد تو همچوترامپی دلت سنگ چوصیاد ریموت دلم دست تو و هرچه توانی دقت کنی و میزنیم در دل بغداد باشد بزن اینجا غزلم کم که ندارد الفاظ سفر کرده به جاسوسی موساد نامرد سفر کرده زبیروت نداند تاحلقه موی تو شود دام به بیداد چشمان تو بازار اپیک است مگر که پلکی بزنی نفت شود قیمت الحاد من موی به آتش نهم اینحا به علامت تا انکه بیایی برویم؛ چای؛ فرحزاد تحریم اثر کرده به جانم نفسی نیست تحریم تو بردار و منم مهر پریزاد برجام شده جامه معشوقه
عطف خبر زلفتو سر خط خبرهاست هنوز بوی پیراهن تو روی چپرهاست هنوز بخدا میروم انجا که عرب نی انداخت تا که ابروی تو در زیر زبر ها ست هنوز صفحه حادثه نشریه ها پر شده است قهرتو داغترین تیتر خبر هاست هنوز نقطه عطف من ازسلسله ی مژگانت شایعه نیست که در چشم تو سرهاست هنوز باز از شایعه های تو خبر میسازند که سر قتل دل من چه اثر ها ست هنوز دگمه ی پالتوی تو صحنه ی قتلم مانده قاتلی ، باز چنین سوء نظر هاست هنوز کشمکش باد ومنو روسری وزلف تو بود جنگ ها بر سر تو بین قمرهاست
د و من اینجا در بالای کوه سوختم فاراب تعریف اصطلاحات شعر نیاوک : مزرعه ییلاقی ارس:درخت صحرایی همیشه سبز بیشتر در کوهستانهای البرز دیده میشود:سرو کوهستانی فندقستان: سرزمین انتزاعی شاعر فندقستانی: شخصی است انتزاعی اگاه که شاعررا در شعر فندقستانی گاهی به چالش میکشد عزیز و نگار امین عزیز چه زیبا شب های ستاره چینی را درک میکنی شعرهای فندقستانیت فصل ستاره چینی بیا وشعرهایت را که زیر تاکها پیمانه کرده ای بیاور زیتونهایت تبلور عشق هستند فصل ستارچینی امدی برای دختر
ای که شراب خورده ای باده ناب خورده ای مست ملنگ میروی شیشه وسنگ میشوی میکده باب کرده ای خوب حساب کرده ای جام به جام می به می بام به بام نی به نی نعره به نعره پی به پی شعر وترانه نی به نی زلف دراز میکنی اینهمه ناز میکنی کوچه به کوچه میدوی خانه به خانه میروی ماه به ماه میپری کوه به کوه میروی صخره به صخره عاشقی بوته به بوته رازقی دل به گلایل است این کار تو چون گل است این ای که شراب خورده ای با چه شتاب خورده ای قندوگلاب میزنی شکرو آب میزنی میزنی از گلاب نی
شب لابلای انگشتانم ورق میخورد بت ها رونده هایی در تن شب چشمهای مذهب رود را در ظلماتی موهوم تخمیر میکند بتها نو شده اند راه میروند براریکه تکیه میکنند چشم سوم دارند گناهان مرا میشمارند به اندازه ریگهای بیابان به اندازه دریاها چه بتهای آگاهی بندگیشان کنی گناهانت را تطهیر میکنند فاراب فروردین ۹۹
●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: ●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: در صلح بتان شراب اولا در دم عطش تو اب اولا ما شیون شعر میسراییم تا انکه تورا صواب اولا در نشت غزل کدام بت بود جام غزل گلاب اولا دربتکده ی تنیم عابد این بتکده ها خراب اولا تا شب نفس تو ماه بویید دست دل ما رباب ا ولا دریا نشوی چه بهتر انکه در کف بتر از حباب اولا مشاطه گر جهان ببینید چشم توکه در نقاب اولا هشیاری تو خموشیت شد از اولشم بخواب او لا جز صومعه معبدی نرفتی کارتو همان ثواب اولا اندیشه عشق گرنکردی اندیشه به
●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: ●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: فرض محال......نقطه سر خط دیالکتیک چه از نوع سقراطی یا هگلی مهم نبست مسلمان .زرتشت، بر همایی ،بودایی،یهودی یا مسیحی یا حتی لائیک فرقی نمیکند کسی یا چیزی آمده است نه دیده میشود نه شنیده میشود نه کتابی آورده است ونه خطابه ای دارد نه ادعایی دارد و نه قصد آشکار کردن خود را دارد اما انچه از وی بر میاید گزینه Shut down کامپیوتر فلک را قصد ندارد کلیک کند ولی دستش روی ری استارت است یا شایدجهان را re startکرده است واین
تو آمدی با ییلاقی از پروانه با ییلاقی از مادیانهای مست با یالهای وحشی در باد تو آمدی با ییلاقی از نسیم میان موهایت خالی بود از چیزی ییلاقی ترین نفسهایت در گوش باد میپیچید تو امدی گیسوانت شبهای بی مهتاب را هنوز صبح نکرده بودند تو امدی چشمانت دریای نور نادرشاهی را یدک میکشید تو امدی الماس کوه نور در کوله ی گیسوانت پنهان بود دیدم که سارقان کاروان گیسوان و چشمانت تعقیب میکنند تو استعداد پرکشیدن عقابها را در کدام معرکه جا گذاشتی چشمانت نشیمنگاه عنقاها است