انگشتر تو عقیق مرجان
مجموعه غالب گمانها
جمهوری ابرو وکمانها
عثمانی امپراطور دهر
چنگیز چپاول دل شهر
تیمور تمام شهر لنگت
دلهای شکسته باز تنگت
اسکندر اسبهای یونان
ای خشم شب تن دلیران
شمشیر عرب شکسته ابرو
ای شال تو بسته برسر مو
غارتگر ترک شهر بانو
اتش زده ای به دهر بانو
شمشیر یلان فارس مویت
ایران همه شد پلان کویت
ای کعبه خانه ی پاسارگاد
ای قبله ای از قبیله ی ماد
ای قامت تو چهل ستون بیش
ای شهرت تو زبیستون بیش
انگشتر تو عقیق و مرجان
ای حلقه تو عتیق زنجان
ای گردن تو طواف خورشید
ای ساعت تو مصاف خورشید
تن جنگل فومنات داری
لب شیوه ای از حیات داری
در پای تو یکهزار دل بود
دستان توصدهزارردل بود
عادت به قتال وغارت تو
ان یورش پر زعارت تو
بعد تو که سوت وکور گشتم
از یورش تو که دور گشتم
برگرد بیا به غارت من
ای یار پراز مهارت من
فاراب
@tekeaftab
مگرکه قحط رجال است بانوجان
مگر که عشق محال است بانو جان
کجای شهر برای دعا خوب است
کجاش جای قتال است بانو جان
دلی شکست دلی پاره پاره در دستم
بیا شباب رو به زوال است بانو جان
نوشته ای به رقیبان که وقت خوش باشد
بیا ببین چگونه ملال است بانو جان
به پیک اول هستی تو امدی دیدم
نفس چه پاک زالال است بانو جان
به پیک اخر ما رفته ای ندیده امت
برو که باده حلال است بانو جان
فاراب
@tekeaftab
انگور تاکستان که نه
جام جم مستان که نه
اینجا سبو انجا سبو
وصف تو گویم مو به مو
باده حلال است و نگو
این می زلال است و نگو
هی میکشی موی مرا
هی میکشی روی مرا
من درد دارم جام جام
فریاد دارم بام بام
مینوشمت از خمره ها
از صد 90 کم نمره ها
خمره به خمره آتشم
من خویش آتش میکشم
من می نمیکردم حلال
چون قافیه شد افتعال
می افتعال عشق نیست
می اصل حال عشق نیست
بی باده مستم شیخیم
زلفی به دستم شیخیم
از خمره های مثنوی
از واژه های معموی
از بیت بیت ابیات من
از پیگ پیک ذات من
غلطان میان واژه ها
بد مستی جان واژه ها
تا مثنوی مستی دهد
تا عشق بد مستی دهد
این خمره کی مستم کند
هی دست در دستم کند
دل از زمینت کنده ام
با مثنوی ها زنده ام
جانا وجیه اله من
شیخی جنداله من
من مجتهدها نیستم
می ها کجا من کیستم
مفتی شهرت را ببین
معشوقه های مهجبین
استخر باده داشته
ماریجوانا کاشته
این مفتیان ما ببین
جنگ جهان ما ببین
سرزیر باده میکشند
در جاده جاده میکشند
غارت نمودن ملتی
مستیشان هم علتی
سر از سر دین را زدند
معشوقه ی چین را زدند
بعد دست ها را رو به حق
العفو العفو گو به حق
ویران تمام هستیم
بدنام جام هستیم
فاراب کو، کو باده ها
این راه کو، کو جاده ها
شیخی بیا فاراب نیست
در دست او که آب نیست
مستی کجا فاراب کی
ماهی کجا قلاب کی
فاراب
@tekeaftab